در انتقاد از دخالت نمایندگان
مجلس در امور آموزشوپرورش و عزل و نصبهای شهرستان ابهر حرف برای گفتن بسیار است و من بهعنوان فعال
اجتماعی و مسئول مجمع خیرین مدرسهساز شهرستان ابهر سعی میکنم که این حرفها را
در گفتارهایی موجز خدمت شما بزرگوار تقدیم دارم.
جناب وزیر آموزشوپرورش
اگر در قانون اساسی امر آموزشوپرورش
آنچنان مهم تلقی شده است که دولت بهعنوان متولی مستقیم آن وظیفه یافته است تا هزینههای
مربوط به تعلیم و تعلم نسل جوان و واجب التعلیم را بهصورت رایگان درآورد و سرجمع
همه آنها را در بودجه بیاورد و تأمین کند ازآنجهت است که:
اولاً پیامبر بزرگ اسلام (ص)
از جانب خداوند رحمان مأموریت یافته است تا روشهای زدودن مؤلفههای تربیتی منسوخ
را که در وحی به ایشان بیانشده است به کاربرد و پس از پاک کردن ذات انسان از پلشتیها
اوصاف رحمانی را با تعلیمات ویژه در دل انسان جاری سازد زیرا که برای ساختن انسان
موحد راهی جز نشان دادن خدا و هدایت انسانها بهسوی او وجود ندارد. اما این حرف
تنها در زبان ساده و عملی است و در میدان عمل به فراگرفتن و به کار بستن همه آن چیزهایی
نیازمند است که نبی گرامی با تأسی بدانها توانست خود را امین وحی بگرداند و الحق که
فراهم کردن فضا برای یادگرفتن و تمرین تحمل این سختیها تنها با داشتن سیستم آموزشی
قادر به دایر ساختن فضای خودسازی برای کودکان و جوانان ممکن میشود و این مسئولیت
سختی است که برای شما و از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفتهشده است آنهم
با این هدف که شما سیستم آموزشی کشور را به الگویی در همه جهان تبدیل کنید.
مطمئناً دستیابی به این موقعیت
ممکن نمیشود مگر آنکه همه عناصر دخیل در نظامهای دیگر مدیریتی کشور در از زمین
برداشتن این بار به کمکتان بیایند و شما نیز از آنها نه با واگذار کردن بخشهایی
از اقتدار مدیریتی بلکه با به کمک گرفتن ظرفیتهای آنان بهره ببرید که متأسفانه این
امر نه در این دولت بلکه از اواخر دولت گذشته و با شدت تمام در این دولت دقیقاً برعکس
یعنی با واگذاردن بخشهایی از قلمرو مدیریتی به دیگران سمت تخریب سیستم و کاهش سیستم
مصونیت آن یافته است.
برای نمونه در استان زنجان و
در سالهای آخر دولت جناب روحانی نمایندگان چنان میدان تاخت و تازی در وزارت آموزشوپرورش
یافتند که توانستند با همه مخالفتهای بدنه سازمان در استان مدیرکل را عوض کنند و
این را به بدعتی تبدیل کنند که نماینده ابهر بتواند ضمن تغییر دادن مدیرکل در عرض
دو سال و اندی از دوره سپریشده از مأموریتش در شهرستانی چون ابهر سه رئیس را جانشین
همدیگر نماید و بهتبع این تغییرات گسترده کار را بدان جا رساند که با تحمیل به مدیر
دستنشاندهاش در ابهر مجموعه خیرین مدرسهساز ابهر را بهکل از حیز انتفاع دور
داشته و از دعوت به جلسات منع نماید.
موفقیت سازمان درگرو دو فاکتور
مهم:
1- توافق و هماهنگی درون بخشی
2- مذاکره و همکاری بین بخشی
است و مدیر سازمان پیشتر و بیشتر
از هر عمل و اقدامی برای نهادینه شدن این دو فاکتور تلاش میکند زیرا که اگر از آنها
غافل شود سازمان با همه منابع مادی و انسانی خود دچار تصمیمهای جزیرهای و
اقدامات واگرایانه و بدون توجه به مقصود عالی و غایی میشود و امروز دقیقاً سازمانی
که من و شما خود را تابعی از آن و فعال برای تحقق اهداف آن میشناسیم دچار این وضعیت
شده است ؛ وضعیتی که در آن مدیران استانی و شهرستانی به تابعی محض از اعمال اراده
نمایندگان مجلس تبدیلشدهاند چون انتخاب آنها تحتفشار و سلیقه آنها صورت میگیرد
و بدنه سازمان نیز به دلیل رهاشدگی از سوی مدیران یا بیتوجه به مسئولیتهای خود شدهاند
و برای بهبود تعصبی از خود به خرج نمیدهند و یا اگر هم اندک عرق و تعصبی برای
تحول و تغییر در آنها وجود داشته باشد به دلیل دور افتادن از روزآمدیهای موردنیاز
در شیوههای برنامهریزی و اجرا و یا بومیسازی اهداف مورد تائید وزارت عملاً از حیز
تأثیر و تحول دور شدهاند.
اجازه بدهید تا با مثالهایی
بحث را ملموستر سازم.
همانگونه که مستحضر هستید در
سیستم مدیریت سازمانی اهدافی چون:
1- برگزاری کارگاههای آموزشی برای معلمان در
مقاطع مختلف
2- توجه به وضعیت آموزشی دانش آموزان با تأکیدهای
نوین آموزشی دنیا (آهسته گامان)
3- نگاه تخصصی به دوره ابتدایی
به لحاظ تأثیرات زیرساختی آن
4- تأمین منابع مادی و انسانی
لازم برای آموزش مهارتهای زندگی
5- تشکیل کارگروههای فنی و تخصصی آموزشی ، عمرانی
، مشارکتهای مردمی ،آموزش ضمن خدمت ، تکریم معلمان و... اولی شمرده شدهاند و از مدیران به تأکید
خواستهشده است که برای انجام آنها طرح و برنامه ارائه دهند و به کار ببندند.
اما آیا چنین تأکیداتی به
مرحله عمل رسیده است؟
البته که نه زیرا که مدیران
سازمان که بهنوعی وامدار نمایندهای که در دور بعد به رأی نیاز دارد و مسئولیت
پخش میکند تا بهتوسط مسئولان و به شکل غیر محسوس رأی جمع کند، میگذارد تا مدیر
برای این موارد وقت و حوصله داشته باشد و یا حتی حوصله و اعصاب آن را داشته باشد
که با زیرمجموعههای خود نشستهای تخصصی در این زمینهها برگزار بکند تازه اگر هم
بخواهد مگر زیرمجموعههای تحمیلی از سوی دوستان نماینده و یا مشروط میتواند که در
این زمینه به او کمک کند و از اینجاست که دستورات و تأکیدات نماینده و اطرافیان او
تا بدان جا دامن میگستراند که حتی ریاست اداره آموزشوپرورش شهرستانی چون ابهر تا
بدان جا در مقابل نماینده و دوستان او وا میدهد که بنا به دستور و تأکید، امکان
آن را نمییابد که مرا که هشت سال است که مسئولیت مجمع خیرین مدرسهساز شهرستان را
بر عهدهدارم و مجموعه تحت تولیتم بنا به اعتراف مسئولان فرادستی از قویترین مجموعهها
و موفقترین آنهاست به جلسات معمول در اداره دعوت کند و تا بدان جا با تلقین بیانگیزگی
همراهم میکند که فکر میکنم اگر کنار بروم و میدان را برای دوستان نماینده بازکنم
حداقل ازنظر روانی برای خودم بهتر خواهد بود!
انتهای پیام/